همسرآزاری از آسیب های اجتماعی پنهان است كه معمولاً در محیط بسته خانه شكل گرفته و سبب عدم اطمینان و از هم گسیختگی كانون خانواده می شود. قربانیان اصلی خشونت در محیط خانواده، در مرحله نخست، زنان و پس از آن كودكان و سالمندان و سرانجام مردان هستند.

همسرآزاری معضلی است كه در قرون اخیر بیش از هر زمان دیگری در جوامع مورد توجه و بررسی كارشناسان قرار گرفته و شاید بهترین دلیل برای توجه به این امر، مطرح شدن مسئله حقوق زنان و آگاهی این قشر از حقوق و مزایای خود در برابر همسرانشان است.
مقوله همسرآزاری از جمله اخبار داغی است كه اگر هر روز هم در صفحات حوادث روزنامه ها دیده نشود، دست كم هر چند روز یك بار با مطالبی به صورت گزارش یا مقاله های گوناگون به آن پرداخته می شود.


پدیده ای با عنوان آزار همسر و فرزندان مقوله ای است كه به طور طبیعی در هر جامعه ای به صورت های گوناگون وجود دارد.

خشونت فیزیكی و بدنی مانند صدمه زدن به اشیای منزل و ضرب و شتم همسر یا خشونت روانی و كلامی مانند تحقیر، بهانه جویی نسبت به چهره و شرایط جسمانی زن و ابراز تنفر نسبت به بستگان وی و همچنین خشونت اجتماعی شامل منع اشتغال و تحصیل، ممنوعیت ارتباط با بستگان حتی به صورت تلفنی كه بیشتر در استان های غربی كشور شایع است. خشونت اقتصادی مانند نپرداختن خرجی و در نهایت صدمات و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وی به خاطر اعتیاد و غیره، مهم ترین و شایع ترین انواع همسرآزاری مردان نسبت به زنان است.

به طور كلی از هر ۱۰ زن، پنج نفر و از ۱۰ مرد، سه نفر یا بیشتر مورد آزار روحی و جسمی توسط همسر خود قرار می گیرند كه آمار آزار جسمی در زنان بیشتر است. برای ریشه یابی چرایی و عوامل موثر در ایجاد و شكل گیری همسرآزاری، ابتدا باید تعریف جامع و مانعی برای آن ارائه داد.

برای همسر آزاری مصادیق بسیاری می توان یافت كه نمونه بارز آن علاوه بر آن چه پیش از این نیز گفته شد، ضرب و شتم همسر است.عوامل گوناگونی مانند نوع جامعه پذیری فرد، نحوه پرورش وی، فقر فرهنگی و مسائل اقتصادی در همسرآزاری نقش زیادی دارند.
دكتر محمدرضا شمس انصاری ریشه های همسرآزاری را علاوه بر اختلالات روحی و روانی زوجین، فشارهای محیطی نیز می داند و می گوید: «فشارهای مالی، اقتصادی و اجتماعی و نیز به دلیل این كه فرد قادر نیست به خوبی از پس اداره زندگی خود برآید، سبب ایجاد انگیزه برای آزار همسر به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه می شود. اختلالات شخصیتی و زمینه های ژنتیكی هم از دیگر عوامل همسرآزاری است.»
این روان پزشك پزشكی قانونی می افزاید: «گاهی زن و شوهر پیش زمینه ذهنی داشته و تحریك پذیر می شوند و از نظر فكری منتظر جرقه ای برای آزار یكدیگرند. علاوه بر اینها، مهریه های سنگین و بعضاً غیرقابل پرداخت و دخالت اطرافیان نیز به این امر دامن می زند.»

دكتر شمس انصاری عدم علاقه و وابستگی زوجین به هم را نیز یكی دیگر از این عوامل می داند. وی بر این باور است كه آزار همسر لزوماً آگاهانه صورت نمی گیرد و ادامه می دهد: «در بیشتر مواقع فرد نمی داند كه حركات و رفتارش برای طرف مقابل آزاردهنده است. از سویی هم مشاهده كتك ها، ناسزاها و رفتارهای ناشایست در خانواده و نیز داشتن افكار خرافی و نادرست از جمله شك به همسر و ترس از خیانت وی در خانواده، سبب نقش بستن این عوامل در ضمیر ناخودآگاه فرد و تأثیر در زندگی وی می شود.»پژوهشگران نیز بر این باورند كه در حقیقت، ریشه همسرآزاری تك علتی نبوده و عوامل بسیاری به ویژه اعتیاد و الكلیسم با آن رابطه ای نزدیك دارند.

همسرآزاری همان كه پیشتر هم گفته شد، خاص یك جامعه نبوده و معمولاً هم زنان بیش از مردان قربانی چنین آزارهایی می شوند. به طوری كه در انگلستان از هر ۱۰ زن یك زن به حد مرگ از شوهر خود كتك می خورد. در ایالت متحده نیز در هر ۱۵ ثانیه زنی مورد تهاجم قرار می گیرد و این به روشنی نشان می دهد كه خشونت علیه زنان، حتی در كشورهای به اصطلاح پیشرفته نیز وجود دارد.

در بسیاری از كشورهای در حال توسعه، همسرآزاری و به ویژه زن آزاری، بخشی از فرهنگ و روال طبیعی زندگی بوده و زنان نیز آن را به عنوان یك مسأله عادی در زندگی خود پذیرفته اند. برای نمونه، به كار بردن جملاتی مانند مرد اگر زنش را كتك نزد مرد نیست یا غیرت ندارد و ... خود سبب ایجاد فرهنگ همسرآزاری در این جوامع می شود. در عربستان زن از حق و حقوق پایینی برخوردار است؛ تا آنجا كه حق رأی، رانندگی، وكالت و... را ندارد و البته به آن معترض نیست! گاه همسران، به ویژه مردان چنین می اندیشند كه با آزردن همسر خود و اختیار كردن همسر دیگری، زندگی شان بهتر خواهد شد و از این واقعیت غافلند كه امكان دارد زندگی تازه از آنچه كه پیش از این بود هم بدتر باشد.

این حقوقدان بر این باور است كه در حقیقت برخی خشونت ها علیه همسر نسبی بوده كه به فرهنگ یك جامعه بستگی دارد و نمی توان آن را به تمام جوامع تعمیم داد. وی در این باره می افزاید: «نظر به این كه بیشتر خشونت ها علیه زنان صورت می گیرد، هر قدر زنان از حقوق خود آگاه تر باشند، این موضوع نیز كمرنگ تر می شود. در واقع می توان گفت كه با اصلاح قوانینی كه به ضرر و زیان زنان است، این مسئله كمتر می شود.»

اصولاً هرچه فرهنگ ضعیف تر و سواد كمتر باشد، آزار همسران نسبت به هم بیشتر و به صورت آزار جسمی شایع است. در طبقات مرفه و تحصیل كرده این معضل بیشتر به صورت آزار روانی وجود دارد كه عوارض آن، گاه از آزار جنسی به مراتب بدتر است. همسرآزاری به طور كلی بیشتر متوجه زنان است؛ اما گاه مردانی كه سن بالا و قدرت بدنی كمتری دارند یا دارای نقص و ایراد جسمی هستند نیز ممكن است توسط همسر خود كه از آنان جوان تر است، مورد آزار قرار گیرند. به گفته دكتر خرمشاهی، بر اساس پژوهش های انجام شده، زنانی كه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند به طور تقریبی ۱۱ درصد بی سواد، ۴۸ درصد دارای سواد ابتدایی، ۳۸ درصد دیپلم و سه درصد بالاتر از دیپلم بوده اند.

همسرآزاری آسیبی است كه به آسانی می تواند مقدمه ای باشد برای ابتلا به بیماری های صعب العلاج روحی و روانی. ایجاد انواع دردهای معده، پادرد، سردرد، ریزش مو، بیماریهای قلبی و همچنین افسردگی، بیماریهای روانی و... پیامد آزار و اذیتی است كه همسران به صورت ناخواسته یا خودخواسته به یكدیگر روا می دارند.

دادگاه خانواده، راهی برای رهایی افراد- به ویژه زنان- برای مبارزه با آزار همسر و حفظ بنیان خانواده به خاطر فرزندان ابتدا راه حل صبر و بردباری پیش گرفته و در نهایت برای رهایی به دادگاه خانواده می روند؛ اما همیشه هم انگیزه مراجعه به دادگاه جدایی از همسر نیست و همیشه هم ماجرا به نفع فرد شاكی تمام نمی شود در پژوهشی كه بر روی مراجعان به دادگاه خانواده صورت گرفته است، ۶۰ نفر از صد نفر زنی كه مورد آزار شوهرانشان قرار گرفته بودند، به دادگاه مراجعه كرده و ۳۱ درصد آنها صرفاً برای طلاق، ۶۰ درصد تنها برای زهرچشم گرفتن و تنبیه شوهر و الباقی به خاطر تشكیل پرونده و ایجاد سابقه برای اتفاقات احتمالی در آینده به آنجا آمده بودند.

در راهروهای دادگاه خانواده زنانی به چشم می خورند كه هر یك با چهره های نگران و توأم با تشویش و اضطراب در پی احقاق حقوق خود آمده اند.این روزها دادگاه های خانواده چنان مملو از این زنان است كه جایی برای راه رفتن ندارند. در پزشكی قانونی نیز چه بسیار زنانی دیده می شوند كه آمده اند تا آثار ضرب و جرحی كه بر آنان وارد شده را در آنجا ثبت و حق خود را طلب كنند.

زنی ۴۲ ساله كه به دادگاه خانواده آمده بود، می گفت: «۱۰ سال است كه با شوهرم ازدواج كرده ام كه كارگر خانه ما بود. پس از ازدواج، دو دانگ از خانه ام را به نامش كردم. پس از چندی چون بچه دار نشدم، مرا تهدید كرد كه اگر بقیه خانه را به نامش نزنم، دوباره ازدواج خواهد كرد تا بچه دار شود. من ساده وقتی این كار را كردم، متوجه شدم وی پنج سال است كه ازدواج مجدد كرده و حالا به دنبال این هستم كه خانه را از او پس بگیرم. او به اندازه ای آزارم می دهد تا مهرم را ببخشم و مرا طلاق دهد.»

زنی ۲۴ ساله با گریه می گفت: «پس از ازدواج متوجه شدم كه شوهرم الكلی و معتاد به مواد مخدر است. هنگامی كه اعتراض كردم، مرا خام كرد و شبی به من گفت كه تو هم استفاده كن. من هم چند بار پس از استفاده، احساس كردم كه دارم عادت می كنم. روزی متوجه شدم كه شوهرم به من خیانت كرده است. وقتی اعتراض كردم، به من گفت كه اگر اعتراض كنی به خانواده ات می گویم كه حشیش مصرف می كنی...»

مردی ۳۹ ساله كه با چهره ای برافروخته در راهروی دادگاه خانواده با كلافگی قدم می زد، می گفت: «از شش ماه پیش، همسرم دائماً در فكر بود و با من بدرفتاری می كرد تا او را طلاق دهم. من به خاطر پسر دوساله ام كه نمی خواستم بی مادر شود، این كار را نكردم.»

وی نگاهی به دوروبرش می اندازد و می گوید: «همسرم غذا نمی پخت، به كارهای خانه نمی رسید و همه اش داد و فریاد به راه می انداخت. روزی به خانه آمدم و دیدم كه به همراه بچه از خانه رفته و تا امروز در هر جا سراغ آنها را گرفته ام، كسی از آنها خبری ندارد و نتوانسته ام پیدایشان كنم.»

مسئولان مراجع قضایی كشور، عوامل بسیاری را از جمله مهریه های سنگین باعث به وجود آمدن چنین معضلاتی می دانند. قاضی حسینی ضمن بررسی این عوامل می گوید: «مهریه های سنگین كه این روزها وجود دارد، گاه سبب اختلاف و درگیری زوجین با همدیگر می شوند، علاوه بر آن، مرد برای خلاص شدن از پرداخت مهریه، به قدری زن را مورد آزار قرار می دهد تا مهرش را ببخشد و جانش را رها سازد!»
رئیس شعبه
۲۶۱ دادگاه خانواده می افزاید: «برای انسان اعم از زن و مرد، قانون ضوابط و مقررات ویژه ای مشخص كرده و البته بالاتر از قوانین جاری هر كشور، بحث مسائل اخلاقی و پای بندی به مسائل دینی و اعتقادی است. چنانچه از چارچوب ترسیم شده در تعاریف قانونی، اخلاقی و اعتقادی به ضرر شریك زندگی حركت شود، با این رفتار موجبات رنجش خاطر وی را فراهم می كند.»

قاضی حسینی بر این باور است كه برخی علل همسرآزاری ازدواج های هوسی و زودگذر است كه دو طرف به اندازه كافی از یكدیگر شناخت ندارند و پس از مدتی به آزار هم روی می آورند.

از لحاظ آماری معمولاً برای همسر آزاری اطلاعات درستی در دست نیست،چرا كه دست كم در كشور خودمان، زنانی كه مورد آزار و تهاجم قرار می گیرند؛ اغلب به خاطر حفظ آبرو و بنیان خانواده یا وساطت فامیل این مسئله را كتمان كرده و حتی به دادگاه خانواده نیز مراجعه نمی كنند. عده ای هم از ترس بیشتر شدن آزارها، سكوت را به اعتراض ترجیح می دهند.

هر چند برای رهایی از آزار همسر راه های گوناگونی از جمله استفاده از قانون از طریق مراجعه به دادگاه های خانواده وجود دارد؛ اما این روش همیشه هم كارساز نبوده و تنها به صورت مقطعی بر این معضل سرپوش می گذارد.

كارشناسان بر این باورند كه فرد همسرآزار، به ویژه فردی كه به طور ناخودآگاه همسرش را آزار می دهد؛ اگر به خود نیاید، همواره این رویه را ادامه خواهد داد.

تجربه نشان داده كه بهترین راهكار برای هر معضل و مسئله ای، در وهله نخست پیشگیری از آن و عوامل ایجاد كننده آن است. از این رو لازم است كه هم خانواده ها و هم جامعه برای ایجاد و شكل گیری یك فرهنگ درست و ریشه یابی چرایی چنین معضلاتی بكوشند.

بالا بردن سطح آگاهی افكار عمومی از طریق رسانه، بهبود و ثبات اقتصادی، تربیت افراد و آموزش از كودكی و انجام مشاوره با كارشناسان می توانند از برخی مشكلات در خانواده بكاهند، باید به جوانان آموخت كه نخست چرا و با چه هدف و منظوری تصمیم به ازدواج گرفته و ازدواج می كنند. در ثانی صرف ازدواج كردن و شروع زندگی مشترك آن قدرها مطرح نیست كه حفظ و ادامه منطقی آن.

همسران باید به این باور برسند كه شریك زندگی آنها نه تنها دشمنشان نیست؛ بلكه یگانه كسی است كه در نهایت آنها را حمایت خواهد كرد و می توانند در شادی و غم مرهمی باشند بر روی زخم های یكدیگر و به هم تكیه كنند:

ما زمانی بهترین یاران عالم بوده ایم

در صف شادی و غم پشت سر هم بوده ایم

بی تعارف ما زمانی عاشق هم بوده ایم

روی زخم یكدگر همواره مرهم بوده ایم...

آنها باید بدانند كه در دنیای ماشینی امروز، بستگان و فرزندان هر قدر هم كه به آنها علاقه مند باشند و خود را موظف به رسیدگی به والدین در زمان پیری بدانند، باز هم نمی توانند جای خالی یك همسر خوب را برای والدین خود پر كنند.

اگر حسن نیت، عدم حساسیت های بیجا، همدردی و صداقت در بین زوجین وجود داشته باشد و طرفین ضمن انعطاف پذیری با یكدیگر هماهنگ شوند، كمتر شاهد خشونت و دعوا در خانواده ها خواهیم بود. در عین حال با چنین رویه ای در محیط خانواده، آموزش های غیرمستقیمی نیز درباره نحوه برخورد و رفتار با همسر به فرزندان داده می شود. بدین ترتیب آنها به طور ناخودآگاه می آموزند تا در آینده در زندگی مشترك خود چگونه با همسران شان به درك متقابل برسند.

خشونت علیه زنان

خشونت علیه زنان بزرگترین رسوایى حقوق بشر در عصر جدیداست. این جمله اى است كه یكى از مسؤولان سازمان عفو بین الملل بر زبان مى آورد ومعتقد است كه این معضل فراگیر و شامل تمام فرهنگ ها و جوامع فقیر و غنی مى شود.

معضلى جهانى كه البته از دیدگاه مدافعان حقوق بشر، قابل توقف ودرمان پذیر است، مشروط بر آنكه دولت ها همكارى كنند ؛ قوانین اصلاح شوند؛ زنان به حقوق خویش آگاه شوند ویك نهضت جهانى در حذف خشونت علیه زنان شكل گیرد تا خشونت در خانواده ، خصوصى تلقى نشود وخشونت در چارچوب جنگ ها وبحران ها نیز موضوعى ملى به شمار نیاید.

درسال ۱۹۹۳ براى نخستین بار جامعه بین المللى حقوق بشر، رسماً خشونت علیه زنان را حتى در زندگى خصوصى خانواده ها، به عنوان یكى از موارد نقض بنیادین حقوق بشر به رسمیت شناخت. در همان سال در كنفرانس جهانى حقوق بشر در وین، حقوق زنان ودختران به عنوان جزء لاینفك حقوق بشر اعلام شد و خشونت جنسى و همه اشكال آزار و بهره كشى جسمى، جنسى و روانى ناشى از تبعیض ، تعصب فرهنگى و قاچاق بین المللى زنان، مغایر با كرامت و حرمت انسان شناخته شد.

پروانه هاى فراموش ناشدنى

تعیین روز جهانى مقابله با خشونت علیه زنان به ۲۵ نوامبر ۱۹۸۱ ، یعنى ۲۴ سال قبل بر مى گردد.دراین تاریخ و در اولین جلسه بزرگ فمنیست هاى آمریكاى لاتین، كه در بوگوتا پایتخت كلمبیا برگزار شده بود، ۲۵ نوامبر سالروز قتل «خواهران میرابال» به دست رژیم نظامى مورد حمایت آمریكا در دومنیكن به عنوان روز جهانى مقابله با خشونت علیه زنان انتخاب شد.

خواهران میرابال در سال ۱۹۶۰ در راه مبارزه براى دموكراسى به طرز فجیعى توسط رژیم «تروخیلو» كشته شدند.

پاتریا، مینروا وماریا ترزا سه خواهر بودندكه در جمهورى دومنیكن زندگى مى كردند و همراه همسرانشان در چارچوب یك نهضت دموكراسى خواه درصدد سرنگونى رژیم نظامى ژنرال تروخیلو بودند. رژیم تروخیلو همانند اكثر رژیم هاى نظامى آمریكاى لاتین از دیدگاه آمریكا سدى در برابر نفوذ كمونیسم به شمار مى رفت.
این سه خواهر كه دو تن از آنان دانشگاهى بودند، بارها بازداشت و تحت فشار قرار گرفتند و یكى از آنان، یعنى پاتریا بنیانگذار نهضت مقاومت سرى علیه تروخیلو بود. در نوامبر
۱۹۶۰ ژنرال تروخیلو اعلام كرد كه دو مشكل اساسى اوكلیسا و این خواهران هستند.

چند روز پس از این سخنان، خواهران میرابال در حالى كه قصد رفتن به زندان وملاقات با همسرانشان را داشتند، در یك تصادف رانندگى مشكوك جان سپردند، اگرچه تروخیلو یك سال پس از این واقعه در اثر مبارزات مردمى از كار بركنار شد.

خواهران میرابال كه «پروانه هاى فراموش ناشدنى» لقب گرفته بودند، الهام بخش مبارزاتى شدند كه نه تنها دردفاع از دموكراسى بلكه در مقابله با خشونت علیه زنان بود.

در دسامبر ۱۹۹۹ نیز، مجمع عمومى سازمان در هشتاد و سومین جلسه خود، براساس گزارش كمیته اجرایى و با توافق نمایندگان ۷۹ كشور، روز جهانى حذف خشونت علیه زنان را ۲۵ نوامبر قرار داد. طبق تعریف سازمان ملل «خشونت علیه زنان» چنین تعریف شده است:

«خشونت علیه زنان به معناى اعمال هرگونه خشونت براساس جنسیت است، كه پیامد احتمالى آن صدمه یا آزار فیزیكى، جنسى ، روانى ، مالى ، آموزشى، سیاسى و اجتماعى زنان است ، صرف نظر از اینكه در محیط هاى عمومى و یا در زندگى خصوصى رخ دهد. خشونت در طول تاریخ همواره از جانب افرادى كه داراى اهرم هاى قدرت (فیزیكى ، اقتصادى و اجتماعى ) بوده اند، اعمال شده است. خشونت علیه زنان تجلى تاریخى رابطه قدرت نابرابر میان زن و مرد است. خشونت به اشكال متفاوت بروز مى كند ودامنه وسیعى را در بر مى گیرد، از خشونت هاى بدنى تا اشكال پیچیده و پنهان آن، به صورت خشونت هاى جنسى، روانى و... و در نهایت حذف زنان ازكلیه عرصه ها.
پیش از آن در سال
۱۹۷۷ مجمع عمومى سازمان ملل از كشورهاى جهان خواسته بود تا طبق سنن و رسوم تاریخى وملى خود یك روز را در سال به عنوان روز سازمان ملل براى حقوق زنان و صلح جهانى اختصاص دهند.سازمان ملل از كشورها خواست شرایطى را فراهم كنند كه تمام اشكال تبعیض علیه زنان متوقف شود و آنها نیز بتوانند با حقوقى برابر با مردان در توسعه اجتماعى به طور كامل مشاركت داشته باشند. این اقدام سازمان ملل در حول و حوش سال جهانى زن (۱۹۷۵ میلادى) و دهه سازمان ملل براى زنان (۱۹۷۶ تا۱۹۸۵) كه از سوى مجمع عمومى اعلام شده بود، صورت گرفت ونظارت سازمان ملل بر روز جهانى زن را از سال ۱۹۷۵ آغاز كرد.

زندگى از هم پاشیده سازمان عفو بین الملل در گزارش سال ۲۰۰۳ خود، خشونت علیه زنان را فراگیرترین و جهانى ترین مصداق نقض حقوق بشر دانسته است. در گزارش سال ۲۰۰۴ نیز كه ۸ دسامبر منتشر شد نگرانى موجود درباره خشونت علیه زنان و اذیت و آزار آنان تكرار گردید وتأكید شد كه دولت ها یا كوتاهى مى كنند و یا اساساً اقدامى براى توقف این روند خطرناك به عمل نمى آورند. این گزارش كه» زندگى از هم پاشیده «نام دارد و یكى از دلایل تداوم خشونت علیه زنان را معاف بودن عاملان این خشونت ها از مجازات بر شمرده و با اشاره به برخى كانون هاى جنگ و بحران نظیر سودان (جنگ دولت مركزى و شورشیان جنوب) چچن (جنگ جدایى طلبان و ارتش روسیه ) نپال (مبارزه چریك هاى كمونیست با دولت پادشاهى) كلمبیا (درگیرى هاى مربوط به مواد مخدر و چریك هاى چپگرا با دولت مركزى ) و افغانستان، تأكید مى كند كه دولت ها و گروههاى درگیر، هنگام بحران در این مناطق نتوانسته اند از زنان و دختران مراقبت كنند.
طبق گزارش مذكور، خشونت علیه زنان، نه تنها از آثار ونتایج جنگ ها ، بلكه به طور تعمدى و سازمان یافته، یك شیوه و بازار جنگیدن علیه طرف مقابل بوده و در مواردى، خشونت علیه زنان وسیله اى براى پاكسازى نژادى بوده است. سازمان ملل متحد در چارچوب گسترش حقوق بین الملل، پاكسازى نژادى را از مواردى دانسته كه جامعه بین الملل مى تواند براى جلوگیرى از وقوع آن حاكمیت ملى یك كشور را نادیده گرفته، دست به مداخله بشردوستانه بزند، همانند واقعه اى كه به طور سازمان یافته علیه زنان بوسنیایى، رواندایى در دوجنگ بزرگ نژادى در بالكان و آفریقا رخ داد.

« ایرنه خان»دبیركل عفو بین الملل معتقد است كه در جریان جنگ ها و بحران ها، زنان با هدف بى احترامى كردن به دشمن و تضعیف روحیه مردان و ترساندن مردم و واداركردن آنها به فرار، مورد تعرض قرار مى گیرند.عكس هاى فرار دسته جمعى زنان و كودكان در جنگ هوتوها وتوتسى ها در اوایل دهه ۹۰ در رواندا و بروندى، یكى از مصادیق فاجعه بار این نوع خشونت علیه زنان به شمار مى رود.

فعالان سیاسى زن، بویژه آن دسته از زنانى كه درصدد مبارزه براى دفاع از حقوق زنان در حوزه حقوق بین الملل هستند، پیشنهاد كرده اند كه یكى از دستور كارهاى دادگاه تازه تشكیل بین المللى جزایى ، رسیدگى به جرایم مربوط به خشونت علیه زنان باشد، اگرچه عفو بین الملل معتقد است كه این دادگاه بدون حمایت سیاسى دولت ها، قادر به دفاع از حقوق زنان نیست. او از رهبران جهان خواسته است تا پیش از صدور قطعنامه و محكومیت لفظى و فاقد ضمانت اجرا، در محكومیت خشونت علیه زنان ، بویژه تجاوز و خشونت سیاسى، گام هاى عملى بردارند.

در همین چارچوب، عفو بین الملل در حال تهیه دستورالعملى در سطوح چهارگانه بین المللى ، منطقه اى ، ملى و محلى است كه اساس این دستور العمل تحت فشار قرار دادن صاحبان قدرت با هدف وادار كردن آنان به حمایت از زنان تحت خشونت و حذف خشونت علیه زنان است. عفو بین الملل همچنین در طرح خود ،تلاش كرده خطر افزایش خشونت علیه زنان و ارتباط آن با جنگ هاى مسلحانه را گوشزد كند و آن را یكى از برهه هاى حساس تلقى كند.

پدیده جهانى

طبق گزارش سالانه عفو بین الملل، هیچ كشورى در جهان موفق نشده روند خشونت علیه زنان در خانه و توسط اعضاى خانواده را متوقف و از زنان درمقابل این نوع خشونت محافظت كند. خشونت علیه زنان اغلب در پشت درهاى بسته صورت مى گیرد و مواقعى كه موضوع تجاوز جنسى در میان است، احساس شرم، مانع از علنى شدن خشونت مى شود. كتك زدن توسط شوهر یا دوست، بدرفتارى و آزار خشونت آمیز دخترانى كه حاضر به ازدواج اجبارى نشده و یا گمان مى رودكه حیثیت خانواده را زیر سؤال برده اند از جمله این نوع خشونت ها است. نهادهاى بین المللى مدافع حقوق بشر و حقوق زنان معتقدند كه خشونت خانوادگى علیه زنان یك موضوع خصوصى نیست، بلكه حمله اى خشونت بار است كه از زنان باید در مقابل آن حفاظت كرد، همچنان كه خشونت هاى سازمان یافته علیه زنان در جریان جنگ ها و بحران ها نیز نمى تواند یك موضوع ملى باشد و جهانیان باید نسبت به آن حساس باشند، بویژه آن كه زنان نسبت به مردان، خشونتى مضاعف را در جنگ ها متحمل مى شوند، یكبار خشونت هاى عام حاصل از جنگ و نتایج آن را و یك بار خشونت ناشى از تبدیل شدن به قربانى اذیت و آزارهاى جنسى و ننگ اجتماعى گریبانگیرشان را .

واكنش ها به خشونت واكنش هاى زنان به اشكال خشونت، بیشتر انفعالى و از طریق پنهان سازى و یا حتى خودكشى بوده است. خودسوزى زنان در برابر خشونت هایى كه بر آنان اعمال مى شود، در برخى از جوامع به یك بحران ملى تبدیل شده است. گزارش هاى منتشره از وضع زنان در برخى مناطق هند نشان مى دهد كه خودسوزى در برابر ازدواج هاى اجبارى، به شدت نگران كننده است. درتاجیكستان اوضاع به حدى نگران كننده بوده كه همایشى در سطح ملى براى مقابله با آن برگزارشده. در برخى ازاستان هاى ایران نیز به عنوان یك موضوع حساسیت برانگیز نگاه شده است.

در بیشتر موارد خودسوزى، زنان و دختران جان خود را ازدست مى دهند و در برخى موارد كه زنده مى مانند، با مشكلات و رنج بى شمار روبه رو مى شوند.

علیشیر عمر اف مسؤول بیمارستان سوختگى دوشنبه، پایتخت تاجیكستان، مى گوید كه ۳۰ تا ۴۰ درصد بیماران این بیمارستان، زنان و دخترانى هستند كه خودسوزى كرده اند.

«گل جهان باباصادقوا »رئیس سازمان غیردولتى« زنان تحصیلكرده »مى گوید: خودسوزى داغ جامعه ماست. برخى از زنانى كه خودسوزى مى كنند، مریضى روانى دارند ولى شمار دیگرى از آنان را خشونت به خودسوزى مى رساند. بازپرورى زنان و دخترانى كه از خودسوزى جان سالم به در برده اند، بسیار مشكل است و آنها معمولاً به خاطر این كارشان انگشت نما مى شوند. از آنجا كه دختران روستایى بیشتر مورد خشونت و تحقیر قرارمى گیرند و مشكلات زندگى در روستاها نیز بیشتر است و آگاهى زنان و دختران ازحقوق خویش اندك است، شمار خودسوزى دراین مناطق بیشتر است.

درعربستان سعودى نیز سرانجام یك گوینده معروف تلویزیون تصمیم گرفت، پنهان سازى را كنارگذاشته، با انتشار عكس هاى مربوط به كتك خوردن ازهمسرش، یك شوك جدى به وضعیت زنان دركشورش واردكند.

رانیا الباز تنها گوینده زن تلویزیون آن كشور، داستان لت و كوب شدن خود را توسط شوهرش به رسانه هاى گروهى بیان كردو تصاویر مضروب شدنش را برروى شبكه جهانى اینترنت قرارداد.

خشونت پنهان براساس گزارش هایى كه نهادهاى مدافع حقوق بشر، بویژه نهادهاى پیگیر دفاع از حقوق زنان منتشرمى كنند، خشونت علیه زنان در كشورهاى توسعه یافته غربى هم یك معضل ماندگار و پایدار بوده است.

سازمان خیریه« پناه »(Refuge) درانگلیس گزارش داده كه از هر چهارزن بریتانیایى، یك نفر درطول عمر خود كتك خورده است.

همچنین از هر ده زنى كه دراین نظرسنجى اذعان كرده كه مورد خشونت همسر یا شریك زندگى خود قرارگرفته، یك نفر جان خود را درخطر مى دیده است.

طبق گزارش سازمان« پناه »درهفته دو زن به دست شوهران فعلى یا سابق خود در بریتانیا كشته مى شوند. دراین نوع جوامع، علاوه بر همسر، خشونت علیه زنان معمولاً توسط شوهران سابق و یا دوستان كنونى آنها به عمل مى آید.

پلیس لندن از گزارش حدود ۷۶۵۰ مورد خشونت خانگى علیه زنان گزارش داده، كه شامل هتاكى، مضیقه مالى، منع از معاشرت با دوستان و فامیل، تجاوز جنسى و كتك مى شود. مقایسه اى میان انواع خشونت علیه زنان درجوامع توسعه یافته و توسعه نیافته نشان مى دهد كه برخى خشونت ها نظیر ضرب و شتم و تجاوز جنسى مشترك است، اما درمواردى نظیر ازدواج اجبارى و یا میزان دسترسى به نهادهاى انتظامى و قضایى میان آنان تفاوت هاى جدى وجوددارد.

یكى دیگر از وجه تفاوت هاى زنان دراین دو نوع جوامع، میزان آگاهى آنان از حقوق خویش و راهكارهاى حقوقى و قانونى براى احقاق حقوق خود است.

با این وجود،«آنیكا فلنزبورگ»مسؤول دپارتمان مطبوعاتى عفو بین الملل درحوزه منع خشونت علیه زنان نیز معتقداست كه زنان و دختران درجوامع غربى، ممكن است بااشكال پیچیده ترى ازخشونت روبه رو باشند، كه بیش از فشارهاى جسمى، دربردارنده فشارهاى روانى باشد. او خشونت دراین جوامع را متنوع مى داند و آن را از تبعیض، كتك، سوءرفتارهاى روانى كه مى تواند به صورت تحقیر و سلب آزادى هاى فردى باشد تا خشونت هایى كه عمدتاً توسط بستگان نزدیك اعمال مى شوند، دسته بندى مى كند.

فلنزبورگ معتقد است كه خشونت علیه زنان درجوامع غربى، عموماً پنهان است و بسیارى از زنان دراین جوامع از بیان آنچه بر آنها مى گذرد، شرم دارند و سكوت اختیارمى كنند و تعداد بسیار كمى حاضرند درباره رفتارهاى خشونت آمیزى كه علیه آنها اعمال مى شود، حرف بزنند. به اعتقاد مسؤولان عفو بین الملل، نظام قضایى در غرب خیلى از رفتارهاى خشونت آمیز علیه زنان را به رسمیت نمى شناسد، درحالى كه زنان حق انتخاب چندانى ندارند و در ازاى ترك همسر یاشریك زندگى خود، كه تصمیمى بسیاردشوار است، راه دیگرى در پیش رو نمى بینند و تعداد خانه هاى امن هم كم است.

با فشار نهادهاى مدافع حقوق زنان، اكنون تلاش ها بر آموزش بیشترو گفت وگوهاى علنى متمركزشده تا دختران و زنان متوجه شوند كه موردخشونت قرارگرفتن درخانه یك وضعیت عادى و توجیه پذیر نیست.

در بسیارى ازكشورهاى غربى، ازجمله سوئد، كه قوانین مناسبى براى حمایت از زنان وضع شده، دختران بیش از پیش مى دانند كه تقصیر آنها یا مادرانشان نیست كه مورد خشونت قرارمى گیرند.

در فرانسه كه مهد آزادى، لیبرالیسم و دموكراسى خواهى تلقى مى شود، خشونت علیه زنان همچنان ادامه دارد.

طبق نتایج پژوهش ملى درباره خشونت علیه زنان، ۱۳ درصد پاسخگویان معتقدبودند در طول سال گذشته مورد خشونت لفظى قرار گرفته اند. پرخاشگرى و بد رفتارى لفظى علیه زنان در شهرهاى بزرگ بویژه پاریس شایع تر است. تعرض جسمى و كتك زدن و اقدام به قتل بیشتر از سوى زنان جوانى گزارش شده كه در شرایط انزواى اجتماعى زندگى مى كنند؛ یعنى زنانى كه بیكار هستند و یا به تنهایى زندگى مى كنند. در جامعه اى نظیر جامعه فرانسه، تجاوز جنسى بسیار كمتر است، اما سایر موارد خشونت علیه زنان همچنان شایع است. فضاى زن ستیزانه در بسیارى اماكن عمومى پاریس هنوز وجوددارد. خشونت علیه زنان در محل كار، از جمله پدیده هایى است كه در اینگونه جوامع رواج بیشترى نسبت به آزار جنسى مستقیم دارد. اهانت و تهدیدهاى لفظى از سوى مشتریان و استفاده كنندگان از خدمات شهرى، سپردن كارهایى به زنان كه كس دیگرى حاضر به انجام آن نیست، یا اختصاص ساعات كارى كه هیچكس خواهان آن نیست، از جمله نقض حقوق زنان در فرانسه به شمار مى رود. انتقاد مداوم از كارگران زن و فشارهاى روانى دیگر نیز در فرانسه شایع است كه از جمله آنها نابود كردن محصول كار یا ابزار كار زنان در محیط هاى كارگرى ذكر شده است.

مقایسه خشونتهاى به عمل آمده علیه زنان فرانسوى، شاید این موضوع را به اذهان زنان شرقى و جهان سومى متبادر كند كه اگر این موارد، خشونت به شمار مى رود، پس نام خشونت هایى را كه در جوامع جهان سومى نسبت به زنان اعمال مى شود، چه مى شود گذاشت! با وجود این، واقعیت آن است كه محصول هر دو دسته خشونت در جوامعى نظیر فرانسه یا كشورهاى جهان سومى، وارد آمدن فشار روانى شدید بر زنان و دختران است؛ فشارهایى كه زندگى عادى آنان را مختل مى كند.
ما نیز مبتلاییم

در جامعه ایران نیز خشونت علیه زنان غیرقابل انكار است. اگرچه تعالیم دینى بر تكریم و احترام زن اصرار و تأكید دارند، اما هنوز قوانینى كه زنان را در برابر آسیبهاى وارده از خشونت محافظت كند، رشد و گسترش كافى نیافته اند. مرور صفحات حوادث و اجتماعى روزنامه هاى كثیرالانتشار كشور نشان مى دهد كه حجم عمده اى از اخبار مربوط به انواع خشونت علیه زنان است. ازدواج هاى اجبارى، على رغم نهى بزرگان، هنوز در برخى از مناطق كشور وجود دارد؛ پدیده اى كه خود یكى از عوامل بروز ناهنجارى دیگرى به نام«دختران فرارى »است. خودسوزى هاى ناشى از خشونت علیه زنان هنوز در برخى از استانها، بویژه استانهاى غربى و جنوبى ادامه دارد. قتل دخترانى كه مورد تجاوز قرار گرفته اند، پدیده اى بسیار متأثركننده در برخى مناطق كشور است. در این موارد، خشونت علیه زنان یا دختران مضاعف است. آنان از یك سو از طرف متعرضین مورد خشونت و تجاوز قرار مى گیرند و از طرف دیگر از سوى پدر یا بستگان نزدیك خود به جرمى كه خود در آن، دخیل نبوده و حق انتخاب نداشته اند، كشته مى شوند. در سالهاى گذشته مواردى از این دست، افكار عمومى را به شدت متأثر كرده است. ماجراى سر بریدن دخترك هفت ساله اى در جنوب ایران توسط پدر به سبب ظن تجاوز دایى دختر بچه به او، یا آتش زدن دخترى توسط برادرانش، به ظن آشنایى او با پسرى بیگانه، هنوز بر اذهان جامعه سنگینى مى كند. اگرچه در سالهاى اخیر، با افزایش تعداد تشكل هاى مدافع حقوق زنان و حمایت دولت از رشد این تشكل ها، صداهاى بسیارى در حمایت از حذف خشونت علیه زنان بلند شده است، اما هنوز قوانین حمایت كننده از زنان كافى نیست و زنان نیز بنابر سنت اجتماعى، در موارد بسیارى ترجیح مى دهند بنابر مصلحت یا حفظ آبرو، خشونتها علیه خویش را پنهان سازند.

آیا راه حلى وجود دارد؟

بازنگرى قوانین كشورها، یكى از اولین راهكارها براى حذف خشونت علیه زنان تلقى مى شود. به اعتقاد نهادهاى مدافع حقوق زنان، نقاط ضعف قانونى باید آشكار و رفع شود. دولتها تشویق و ترغیب شوند تا قوانین را رعایت كنند و قوانین نامناسب را عوض كنند. در سطوحى پایین تر نیز باید با كمك به رشد نهادها و تشكل هاى غیردولتى زنان، به مهار اجتماعى خشونت علیه زنان مبادرت ورزید. با همكارى و توسط این تشكلها، زنان باید بیشتر به حقوق خود در برابر خشونت آگاه شوند. با این وجود، حضور و نقش مردان در حذف خشونت علیه زنان، اساسى و ضرورى است و بدون جلب همكارى مردان، حذف خشونت ممكن نیست. مردان هم باید وادار شوند كه سكوت خود را بشكنند و وارد این وادى شوند.


زمان انتشار : 1398/2/12
تعداد بازدید : 1275
نویسنده : مدیر