نوروفیدبک

اختلالات مختلف روانی در حقیقت حاصل کارکرد نامناسب مغز و درنتیجه تولید الگوی ناصحیح امواج مغزی می‌باشند.

می‌دانیم که الگوی امواج مغزی ماست که حالات و صورت‌های مختلف روانی ما را به‌وجود می‌آورد. درواقع کارکرد مناسب یا نامناسب مغز ما سبب طبیعی بودن یا غیرطبیعی بودن تولید امواج در مغز می‌شود. اختلالات مختلف روانی در حقیقت حاصل کارکرد نامناسب مغز و درنتیجه تولید الگوی ناصحیح امواج مغزی می‌باشند. لذا مغز انسان نیز مانند هر سیستم پیچیده دیگری نیاز به تنظیم و رفع نواقص دارد. نکته مهم و جالب توجه این است که خود مغز می‌تواند خودش را تنظیم و به‌روز کند فقط کافی است که از وضعیت خود آگاهی پیدا کند. لذا همه کاری که باید انجام دهیم آگاهی یافتن از مدل نامطلوب کارکرد مغز و سعی در تنظیم مجدد آن می‌باشد. در حقیقت مغز ما با فیدبک‌هایی(بازخورد) که از بدن و نیز محیط اطراف ما می‌گیرد به کنترل و تنظیم کارکردهای مختلف جسمی و روانی و تعامل ما با محیط می‌پردازد. نوروفیدبک با فیدبکی که از امواج مغزی ارائه می‌دهد، مغز را در تنظیم فعالیت خود کمک می‌نماید.

 

1- نوروفیدبک (Neurofeedback) چگونه کار می‌کند؟ 

نوروفیدبك نوعی بیوفیدبك است كه در آن از امواج مغزی به عنوان بازخورد استفاده می‌شود. بیوفیدبك یا پس‌خوراندزیستی با بكارگیری مفاهیمی از علوم مختلف در دهه 1950 مورد استفاده قرار گرفته و به تدریج رواج یافت و نهایتاً‌ در 1969 به این نام شناخته شد. ایده‌های متعددی از علوم مختلف من‌جمله یافته‌های مطالعاتی كه در زمینه شرطی‌سازی دستگاه عصبی خودكار مركزی، سایكوفیزیولوژی، رفتار درمانی، راهبردهای كنترل استرس، مهندسی پزشكی و سایبرنتیك انجام یافته به پرورش مدل كاربردی بیوفیدبك و شكل‌گیری آن به شكل امروزی كمك كرده است. اما اصلی‌ترین حوزه تعریف‌كننده بیوفیدبك علم سایبرنتیك می‌باشد كه به طور مستقیم به تعریف پردازش اطلاعات و ارائة فیدبك در سیستم‌های گوناگون می‌پردازد.

طبق یكی از اصول پایه سایبرنتیك، فرد نمی‌تواند متغیری را كنترل نماید مگر اطلاعات لازم از آن متغیر را دریافت نماید. این اطلاعات را فیدبك می‌نامند. اصل دیگری نیز بیان می‌دارد كه وجود بیوفیدبك یادگیری را ممكن می‌سازد. در بیوفیدبك‌ كاربردی هدف اصلی بالابردن آگاهی شخص نسبت به آنچه در بدن و حتی مغزش به وقوع می‌پیوندد و افزایش قدرت كنترل بر آن است. با ارائه این تكنیك افراد فیدبك‌های واضح و مستقیمی را از سیستم فیزیولوژی‌شان دریافت می‌دارند كه به آنها در كنترل عملكرد این سیستم كمك می‌نماید. در نوروفیدبک سنسورهایی كه الكترود نامیده می‌شوند بر روی پوست سر بیمار قرار می‌گیرند. این سنسورها فعالیت الکتریکی مغز فرد را ثبت و در غالب امواج مغزی (در اغلب موارد به شکل شبیه‌سازی شده در قالب یک بازی کامپیوتری یا فیلم ویدئویی) به او نشان می‌دهند. در این حالت پخش فیلم یا هدایت بازی کامپیوتری بدون استفاده از دست و تنها با امواج مغزی شخص انجام می‌شود. به این شکل فرد با دیدن پیشرفت یا توقف بازی و گرفتن پاداش یا از دست دادن امتیاز و یا تغییراتی که در صدا یا پخش فیلم به وجود می‌آید، پی به شرایط مطلوب یا نامطلوب امواج مغزی خود برده و سعی می‌کند تا با هدایت بازی یا فیلم، وضعیت تولید امواج مغزی خود را اصلاح کند (مثلاً اگر قرار است فرد موج آلفای خود را کاهش دهد بازی در صورتی پیش می‌رود که موج آلفا از یک حد مشخص شده‌ای کمتر باشد.
نوروفیدبک در واقع یک فرایند آموزشی است که در آن مغز خودتنظیمی را فرا می‌گیرد. در طول آموزش، فعالیت مغز توسط اداره هشیار و ناهشیار توجه كنترل می‌شود. یادگیری هشیارانه زمانی اتفاق می‌افتد كه فرد در می‌یابد كه چطور سیگنال فیدبك به توجه و وضعیت ذهنی او ارتباط پیدا می‌كند.
قسمت عمده یادگیری در سطح ناهشیار اتفاق می‌افتد، جائیكه مغز تدریجاً می‌تواند بصورت مستقیم و خودكار سیگنال فیدبك را كنترل كند. مهارت‌های جدید كه بصورت آگاهانه و نا آگاهانه بدست آمده‌اند در طول آموزش درونی می‌شوند و بطور خودكار به فعالیت‌های روزانه فرد منتقل می‌شوند. این کار درست مانند یادگرفتن رانندگی است. همانطور که رانندگی پس از یادگیری کامل به صورت یک سری اعمال خودکار در می‌آید و هیچگاه فراموش نمی‌گردد، مهارت‌هایی نیز که مغز در طی آموزش نوروفیدبک فرا می‌گیرد ماندگار خواهند بود.
بنابراین نوروفیدبک به مغز کمک می‌کند تا یاد بگیرد که چطور خودش را تنظیم و نواقص عملکردی خود را برطرف نماید. لذا هیچ‌گونه دستکاری یا مداخله ماده خارجی وجود ندارد که بخواهد عوارض جانبی داشته باشد یا وابستگی ایجاد کند. با نوروفیدبک ما تنها مهارتهای جدیدی را فرا می‌گیریم، مهارت‌هایی که ما و مغزمان را بیش از پیش توانمند می‌سازد. نوروفیدبک از نوروپلاستیسیتی کمک می‌گیرد. از دید روانشناسی، چنین به نظر می‌رسد كه آموزش و تمرین تمركز، فرایندهای ارتباط، رشد و بلوغ عصب‌شناختی در مغز را تحریك و افزایش می‌دهد. این وقتی اتفاق می‌افتد كه نورون‌ها طی آموزش به ایجاد ارتباطات سیناپسی (ارتباط بین نورونی) جدید وادار شده و باعث بهبود عملكرد مغز در مناطق خاص می‌شوند. همچنین شواهدی وجود دارد كه بین فعالیت موج آلفا و جریان خون مغز ارتباط مستقیمی وجود دارد. به عبارت دیگر وقتی فرد موفق می‌شود كه برای مدتی وضعیت افزایش موج آلفا را حفظ كند، مغز وی خون بیشتر و در نتیجه اكسیژن و غذای بیشتری دریافت می‌كند. این مسئله سبب می‌شود كه نورون‌های آسیب دیده به بازتولید و بهبود هدایت سیگنال‌های الكتریكی خود بپردازند. توانایی سلول‌های عصبی به ایجاد ارتباطات سیناپسی و مسیرهای جدید در مغز، نوروپلاستیسیتی نام دارد. یك مثال برای این حالت وقتی است كه منطقه جدیدی در مغز كاركردهای یك منطقه دیگر را به عهده می‌گیرد. به این ترتیب در طی آموزش نوروفیدبك، نورپلاستیستی وارد عمل می‌شود.


  2-کاربردهای درمانی نوروفیدبک
بیش‌فعالی/كمبود توجه (AD/HD)
بیش از هر زمان دیگری، برای درمان AD/HD از نوروفیدبك استفاده شده است. 85-80% کودکان مبتلا به AD/HD به وسیله نوروفیدبك بهبودی كامل می‌یابند.
اضطراب (Anxiety)
بسیاری از متخصصان، بكارگیری نوروفیدبك به منظور درمان اضطراب را یكی از عمده‌ترین موارد و زمینه‌های استفاده از نوروفیدبك می‌دانند. اكثر آن‌ها معتقدند اضطراب یكی از اولین مواردی بود كه به نوروفیدبك پاسخ داد. نتایج پژوهشی نشان می‌دهد كه در حدود 90-80% از بیماران اضطرابی با این روش بهبود یافته‌اند
ناتوانی یادگیری (Learning Disability)
این اختلالات در سنین دبستان شایع هستند. در درمان این اختلالات، نوروفیدبك تحول بزرگی ایجاد كرده است. در این مورد نوروفیدبك به تنهایی پاسخگوست و نیازی به درمان مكمل ندارد. معمولاً با كامل كردن یك دوره درمانی بهبودی ثابتی حاصل می‌شود.
اختلالات خواب
اولین تغییراتی كه مراجعین عموماً بعد از شروع درمان با نوروفیدبك مشاهده می‌كنند، تغییر و تنظیم خوابشان است. بنابراین می‌توان از نوروفیدبك در درمان اختلالات خواب نیز استفاده كرد.
صرع، آسیب مغزی و سكته مغزی
در انواع صرع و در مواردی كه داروها مؤثر نبوده‌اند و بیماری بسیار مزمن و غیرقابل كنترل بوده است نوروفیدبك در درمان 70 تا 90% بیماران موفق بوده است.
آسیب مغزی
نوروفیدبک سبب بهبود مشکلات ناشی از آسیب‌ و سکته مغزی می‌شود. از آن‌جمله می‌توان به بهبود در حافظه، سردرد، گیجی و حواس‌پرتی، سرگیجه، مشکلات تمرکزی، اضطراب، افسردگی، تغییرات خلقی، اختلالات خواب، تحریك‌پذیری، مشكلات ادراك بینایی و دیسلكسی اشاره کرد.
دردهای مزمن و سردردهای میگرنی
درمانگران و پزشكانی كه از نوروفیدبك برای درمان دردهای مزمن و سردردهای میگرنی استفاده كرده‌اند، اعلام كردند كه وقوع و شدت حملات میگرن در اكثر موارد با استفاده از این روش كاهش می‌یابد و حتی از بین می‌رود.
افسردگی
در مورد بیماران مبتلا به افسردگی اساسی كه هیچ درمانی برای آن‌ها كارساز نبوده، نوروفیدبك در اغلب موارد بهبوددهنده بوده است.
سوء مصرف مواد
مطالعات نشان داده است كه در مقایسه با درمان‌های موجود برای ترك اعتیاد، درمان با نوروفیدبك از بسیاری از روش‌های دیگر موفق‌تر بوده است. علاوه براین، درمان با این روش وسوسه و ولع فرد را كاهش می‌دهد و در درازمدت احتمال عود و بازگشت را پایین می‌آورد.

  3- 
جلسات درمان با نوروفیدبك

ابتدا شرح حالی از مراجع گرفته می‌شود. سپس او روی صندلی مخصوص و راحتی می‌نشیند. 2 الكترود به گوش‌های مراجع و یك الكترود به سر او، در جای مناسب متصل می‌شود (بنا به تشخیص درمانگر). سپس از بیمار خواسته می‌شود تا كاملاً آرام باشد و به صفحه كامپیوتری كه در مقابلش قرار دارد نگاه كند. درمانگر برنامه خاصی برای بیمار در نظر گرفته است كه متناسب با مشكل اوست. (این برنامه‌ها شبیه بازی كامپیوتری هستند). بیمار كار خاصی انجام نمی‌دهد بلكه مغز اوست كه همه‌ كارها را انجام می‌دهد. پس از چندین جلسه تمرین و تكرار، مغز تكالیف را می‌آموزد و خود را با آن‌ها تطبیق می‌دهد. در پایان جلسه الكترودها از بیمار جدا می‌شود و تكالیفی برای انجام در منزل به او داده می‌شود. به منظور هرچه بهتر بودن نتایج حاصل از درمان و پایداری بیشتر اثرات درمانی، تعداد جلسات باید به حدی باشد كه درمان تكمیل شود. مدت معمول جلسات 45 دقیقه است، ممكن است در برخی موارد كمی طولانی‌تر یا كوتاهتر باشد. حداقل 2 تا 3 جلسه در هفته توصیه می‌شود. اما برگزاری 3 تا 4 جلسه در هفته باعث تسهیل درمان می‌شود. برای قطع درمان باید به تدریج فاصله جلسات را زیاد كرد. ابتدا دو هفته یكبار و در صورتی كه بهبودی ادامه پیدا كرد ماهی یك بار. اگر به محض از بین رفتن علائم و نشانه‌های بیماری، درمان را قطع كنیم، ممكن است پس از گذشت مدتی مثلاً 3 ماه یا 9 ماه تمامی نشانه‌های بیماری برگردند. در اینجاست كه تصور می‌كنیم نوروفیدبك بی‌تأثیر بوده است. اما باید بدانیم نوروفیدبك در حقیقت نوعی یادگیری است و كاملاً واضح است كه هرچه تكرار و تمرین بیشتر باشد، یادگیری نیز بهتر و بیشتر خواهد بود و آموخته‌ها دیرتر از بین می‌روند. تا به امروز هیچ اثر منفی از نوروفیدبك گزارش نشده است، بلكه تمام اثراتی كه داشته مثبت بوده است. بدترین حالت این است كه نوروفیدبك نتواند تغییری در علائم بیماری به وجود آورد. همزمان كردن مصرف دارو با نوروفیدبك نه تنها عوارض بدی ندارد، بلكه باعث می‌شود تأثیر داروها بیشتر شود و پس از مدتی داروها قطع شوند.


  4- 
مزیت‌های درمان تكنولوژیك نسبت به دارو درمانی

نداشتن عوارض جانبی و اثرات سوء برخی داروها از جمله اثرات سوء داروها کاهش انعطاف‌پذیری مغز است. داشتن اثرات درمانی پایدار .
بهبود بیماری در مواردی‌که دارو‌درمانی تنها علائم را موقتا? از بین می‌برد، مانند AD/HD، وسواس‌های شدید، افسرده‌خویی و ... . تنظیم کل فعالیت‌های مغز.
در حقیقت داروها به عنوان یك ماده خارجی سعی در تنظیم فعالیت‌های مغز دارند. بنابراین با قطع آن‌ها، نظم ایجاد شده در مغز نیز از بین می‌رود و مغز مجدداً برای اینكه تنظیم خود را به دست آورد نیازمند داروست. این مسئله به عنوان اثر تنظیمی داروها شناخته می‌شود در حالیكه هدف نوروفیدبك آموزش خودتنظیمی به مغز است و سعی دارد به مغز یاد دهد كه چگونه خود را تنظیم كند. در نتیجه پس از درمان با نوروفیدبك، مغز با مواجهه با مشكلات جدید و خارج شدن از نظم خود، نیازمند ماده دارویی خارجی نمی‌باشد چرا كه می‌تواند از طریق فرایند خودتنظیمی، نظم جدید خود را بدست آورد. «در واقع در دارودرمانی به مغز ماهی داده‌ایم، در‌حالی‌كه در نوروفیدبك ماهیگیری یاد داده‌ایم
از آنجا که نوروفیدبک به تنظیم کارکرد مغز می‌پردازد، لذا در ارتقاء توانمندی ها و مهارت های مختلف ذهنی و شناختی مانند بهینه سازی تصمیم گیری، افزایش خلاقیت، تقویت حافظه، افزایش تمرکز، کاهش استرس و اضطراب، افزایش هماهنگی جسم و بدن (بویژه در ورزشکاران)، افزایش توانمندی‌های هنری از جمله در موسیقی و ... تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد. امروزه بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌های معتبر جهانی از جمله ناسا(سازمان علوم فضایی آمریکا) از این روش و سایر روش‌های مبتنی بر بیوفیدبک، به منظور بهینه‌سازی عملکرد پرسنل خود استفاده می‌کنند.

  5-
تاریخچه نوروفیدبك

همه چیز در سال‌های دهه 1960 شروع شد. دكتر باری استرمان Barry Sterman، محقق دانشگاه UCLA كالیفرنیا، مشغول به انجام تحقیقاتی درباره فعالیت عصب‌شناختی مرتبط با خواب بود كه در خلال آن موفق به كشف امواج 14 هرتز در EEG مغز گربه‌های مورد آزمایش گردید. این امواج با كاهش تنش عضلانی در گربه‌ها ارتباط داشتند و بعدها نام SMR به خود گرفتند. دكتر استرمان و گروهش به تحقیقات خود ادامه دادند تا ببینند كه آیا گربه‌ها در ازای دریافت پاداش (شیر)، تولید امواج SMR در مغز خود را افزایش می‌دهند یا خیر؟ پاسخ مثبت و نتیجه رضایتبخش بود. به دنبال آن دكتر استرمان هدایت تحقیقاتی برای NASA را برعهده گرفت كه در آن به ارزیابی سمی بودن سوخت موشك پرداخت (افرادی كه در معرض سوخت قرار می‌گرفتند دچار حالات استفراغ، سردرد، افزایش دم‌ و بازدم (هواگیری)، توهم و تشنج می‌شدند. دكتر استرمان گربه‌ها را در معرض مقدار زیادی سوخت قرار داد و در آن‌ها حالات استفراغ، سر و صدا، افزایش هواگیری، بزاق‌آوری، حملات تشنجی و مرگ را به دنبال هم مشاهده كرد. اما یك گروه از گربه‌ها واكنش دیگری نشان دادند كه باعث تعجب گروه تحقیق شد. آن‌ها توانستند وقوع حملات را در دوز بیشتری نسبت به دوز قابل تحمل برای گربه‌های دیگر متوقف كنند. گروه با مراجعه به سوابق گربه‌ها دریافتند كه این گروه از گربه‌ها پیش از این طی مطالعه خواب، تحت آموزش SMR قرار گرفته بودند. دكتر استرمان تحقیقات خود را روی انسان و در مورد بیماران مبتلا به صرع ادامه داد. او تاكنون مقالات زیادی درباره استفاده از نوروفیدبك نوشته است. تا به امروز هیچ اثر منفی از نوروفیدبك گزارش نشده است، بلكه تمام اثراتی كه داشته مثبت بوده است. بدترین حالت این است كه نوروفیدبك نتواند تغییری در علائم بیماری به وجود آورد. همزمان كردن مصرف دارو با نوروفیدبك نه تنها عوارض بدی ندارد، بلكه باعث می‌شود تأثیر داروها بیشتر شود و پس از مدتی داروها قطع شوند.