اگر دائماً مجبور باشیم تسلیم درخواستهای دیگران شویم و با آنها موافقت كنیم و به همین خاطر شدیداً احساس ناراحتى داشته باشیم، روزى مى رسد كه از خود بپرسیم «چرا نمى توانم نه بگویم دلیل به هم زدن برنامه هاى شخصیم، با درخواست های ناتمام دیگران چیست؟ و چرا در جایى كه علاقه به «نه» گفتن دارم با گفتن یك «بله» شرایط سختى به وجود مى آورم؟» شاید شما مثالهای نگران كننده تری بزنید مثل اینكه در موقعیتی قرار گرفتم كه علی رغم میل باطنی خود مجبور شدم سیگار بكشم و ……. راستی چرا؟

احتمالاً از قطع شدن یا ضعیف شدن ارتباطات دوستانه خود با سایرین وحشت دارید و به همین خاطر از راه پذیرفتن بدون چون و چراى یك درخواست خود را از این وحشت رها مى كنید و یا اینكه آنقدر به شخص یا اشخاصى علاقه دارید كه از نه گفتن به آنها احساس گناه مى كنید در نتیجه ساده ترین راه را این مى بینید كه به احساسات خود لطمه بزنید و دست از خواسته ها و برنامه هاى شخصیتان بكشید. شاید هم خود را در مقابل سایرین بیشتر از حد متعارف و معمول مسؤول مى بینید و حاضرید برای آنها هر كاری بكنید حتی به سلامتی خود ضرر بزنید!!!
و به همین خاطر رد این درخواست را بی معرفتی، خودخواهى و خودمحورى فرض مى كنید پس باز هم خود و برنامه هاى خود را قربانى این درخواست مى كنید و در واقع ارزشهای خود را فدای خواسته های نامعقول دیگران می كنید.

گاهى اوقات هم، انجام دادن كارهاى دیگران را از زاویه اى متفاوت مى بینید و فكر مى كنید درخواست آنها از شما به معناى مهم و با ارزش بودنتان است و اگر آن را نپذیرید در واقع نباید هرگز منتظر تكرار چنین شرایطى باشید.
تمام موارد ذكر شده نمونه هایى از تفكرات و باورهای نادرست و مزاحمتهاى فكرى است كه پیش از نه گفتن به یك درخواست از ذهن ما می گذرد.

از چه راههایى مى توان «نه گفتن» را ساده تر كرد؟
گام اول ، در قدم اول سدها یا موانعى كه از نظر اخلاقى و ذهنی بر سر راهتان مى بینید را شناسایى كنید. براى مثال اگر دوستى از شما درخواست نابجایی كند و اگر به او نه بگویید چه عواقبى خواهد داشت؟
- آیا مى ترسید او هرگز پس از این ماجرا با شما صحبت نكند.
- آیا از این نگرانید كه مبادا در مورد شما جور دیگری فكر كند.
یا اگر به كارفرمایتان «نه بگویید» از كار بركنار مى شوید؟
یا رد درخواست یكی از همكارانتان واقعا از لحاظ شغلی برای شما زیان آور خواهد بود؟

گام دوم ، پس از بررسى خطرات احتمالى از بعد منفى آن، با واقع بینى شرایط احتمالى را در ذهن خود ترسیم كنید.عجله نكنید با دقت این گام را بردارید اگر نیاز می بینید كه احتمالات مختلف را یادداشت كنید این كار را انجام دهید شاید برای ابتدای كار مناسب باشد.
- اگر نه بگویم دوستم كمى ناراحت مى شود اما پایه هاى دوستى ما استوارتر از این است كه با این مورد خراب شود. از طرفى شاید دوستم به خاطر شنیدن «نه» صریح و رك من نسبت به دوستى ما اعتماد بیشترى پیدا كند.
- رئیس اداره حتماً در برابر «نه» گفتن من كمى ناراحت مى شود. اما اگر «بله» بگویم و با توجه به فشار روحى ناشى از به هم خوردن برنامه هایم عصبانى و بى حوصله كار كنم عواقب بدترى پیش خواهد آمد.
- اگر با دوستم در این مدت بر خلاف ارزشهای خود و خانواده ام عمل كنم در آینده عواقب خوبی هم از لحاظ فردی و هم اجتماعی در انتظارم نیست.

گام سوم ، قطعاً مطالعه شرایط احتمالى از دیدگاهى منطقیتر و خوش بینانه تر این امكان را بوجود مى آورد كه عدم پذیرش خود را اعلام كنیم. قطعا شما دیگر دنبال توجیه ها و دلایل بی اساس نمی روید.مهارت نه گفتن به شما این آمادگی را می دهد قبل از اینكه جواب مثبت دهید ،فكر كرده و سریع گامهای مورد نیاز را بردارید و پاسخ منطقی به درخواستهای دیگران بدهید.برخی از این پاسخهای شما و نه گفتن های شما ممكن است آینده شما را تحت تاثیر قرار دهد و برعكس ناتوانی در نه گفتن در شرایط نامناسب، شما را درگیر موضوعات و موقعیتهایی می كند كه بازگشت به شرایط عادی بسیار مشكل است.

در این مرحله مستقیم و با وضوح كامل «نه» را بگویید. اجازه دهید حركات و رفتار ناشى از مخالفت شما با انجام مسأله مورد نظر با كلامتان هماهنگ باشد، پس بهانه تراشى بى مورد نكنید و به دنبال توجیه ماجرا نباشید.

البته از آن جایى كه عادت كرده اید سالها «بله» بگویید و هنر «نه گفتن» به موقع را نداشته اید براى موارد اولیه این تمرین به مشكلاتى برخورد مى كنید  كه بهتر است براى تمرین این مهارت نخست از موارد ساده تر شروع كنید و به مواردى «نه» بگویید كه احتمال خطر و صدمات ناشى از آن كمتر است. به این ترتیب مى توانید بعد از مدتى تصمیمات مهمتر و معقولانه ای بگیرید.

قطعاً شروع نه گفتن به افراد خاص ساده تر است مثلاً دوستان نزدیك، خانواده یا غریبه ها... با هر كدام راحتتر هستید با آنها شروع كنید (البته فراموش نشود نه گفتنى كه دلیل منطقى و حساب شده اى داشته باشد، نه مواردى كه از روى تنبیلى، بى حوصلگى و یا عدم پذیرش مسؤولیت است)

راههاى متفاوت یك نه گفتن منطقى و معنى دار:
1- استفاده از روش مستقیم و ساده:
وقتى شخصى از شما مى خواهد كارى را انجام دهید كه امكان آن وجود ندارد، خیلى مختصر و به دور از هرگونه دلیل تراشى، مخالفت خود را اعلام كنید.حاشیه پردازی نكنید.
براى مثال دوستى از شما مى خواهد تکالیف او را انجام دهید ، اگر امكان این كار وجود ندارد خیلى ساده بگویید: نه، متاسفم ،من این كار را انجام نمی دهم.

2-روش بازتابى:
رضایت و علاقه مندى خود را نسبت به این پیشنهاد نشان دهید و به دنبال آن مشخص كنید در حال حاضر شرایط پذیرش این درخواست را ندارید.
اگه شرایطم اجازه می داد دوست داشتم تکالیف تان را بنویسم اما الان نمی توانم و امكانش نیست.

 

3-گفتن نه همراه با دلیل:
دلیل كوتاه و واقعى رد تقاضا را بدون پرداختن به حاشیه و ذكر جزئیات، مطرح كنید.
نمى توانم تکالیف شما را انجام دهم چون برای انجام كارهای خودم وقت كم دارم.

4-در این روش با مطرح كردن پیشنهادى دیگر در واقع حسن نیت خود را به درخواست كننده نشان مى دهید.
این هقته نمی توانم با شما تفریح بیام،برای هفته بعد اگه فرصت شد چطوره؟

5- نه گفتن همراه با پرس و جو براى یافتن كارى دیگر.
راه دیگر این است كه به درخواست كننده نشان دهیم براى انجام امرى دیگر آمادگى داریم و رد كردن این مورد خاص به منزله رد تمام موارد ارتباطى نیست.
نمی توانم تکالیف تو را انجام دهم اما اگه كتاب یا منابعی خواستی می تونم در اختیارت بزارم.

6- یك نوع از نه گفتن به گونه  ایست که درست مانند «نوارى كه سوزنش گیر كرده است.» موقعیت ساده و خاص خود را تكرار كنید. بدون هیچ شرح و توضیح. فقط تكرار مثل:
- نه من نمى توانم جزوه ام را به تو امانت دهم (نزدیك امتحان است و شما فرصت كمی دارید)
- اما خواهش مى كنم زیاد طول نمى كشد.
- نه نمى توانم جزوه ام را به تو دهم
- - قبول، چند فصل اول یا آخرش را بده .
- نه من نمى توانم جزوه ام را به تو دهم الان دارم می خونم.
- یك نه بگویید و از عواقب احتمالى بله خلاص شوید.

حتماً داستان كودك عاقلى! را كه با تلاش پى در پى معلم "الف" را نگفت شنیده اید، او حرف اول را تكرار نكرد تا مجبور نباشد تا آخر "ی"  پیش رود.
گاهى اوقات داستان زندگى هم، همین است. خصوصاً در شرایطى كه خداى ناكرده به بیراهه مى رویم. اگر نه اول را با جرأت بگوییم اسیر «بله» همراه با تعارف نمى شویم.
در ضمن اینكه فراموش نكنید. اگر همیشه «بله» بگویید و از نه گفتن پرهیز كنید. كم كم بله گفتن شما بى معنى مى شود. (شاید به همین خاطر عروس خانمها هیچ وقت بار اول بله نمى گویند و ترجیح مى دهند سر خود را به گل چیدن گرم كنند!)
وقتى قلباً دوست دارید نه بگویید، بله گفتن به شما استرس مى دهد و علایم جسمانى این عدم پذیرش قلبى را به شكل سردرد، كشیدگى عضلات شانه و به هم ریختگى برنامه خواب خواهید دید و مدتها باید وقت خود را تلف كنید تا عواقب آن را جبران كنید.

- در نه گفتن دچار گیجى و سردرگمى نشوید، برخى افراد نه گفتن به خواسته یك نفر را نه گفتن به آن شخص و ارتباط با وى مى دانند. نه گفتن به این معنا نیست كه شما آن شخص را دوست ندارید فقط مفهوم آن «رد خواهش اخیر او مى باشد.»
- باز هم تأكید مى شود كه صادق، آرام و مؤدب نه بگویید. این كار به شما كمك خواهد كرد كنترل كارها را به دست گیرید. دیگران از شنیدن «نه» صادقانه شما خوشحالتر خواهند شد تا اینكه كارى را دودل، بى میل و با تأخیر انجام دهید.
- نه را با قاطعیت و با احترام بگوئید ، شک نکنید.

یکی از موارد  ضروری نه گفتن در تعارف به مصرف مواد توسط دوستان معتاد یا غیر آن میباشد. حتما مشاهده کرده اید افرادی را که با سختی فراوان و با اراده اقدام به ترک مواد نموده اند و حالا با حضور در جمع دوستان قدیمی یا در یک مراسم به صورت ناگهانی درمعرض پیشنهاد مصرف مواد قرار گرفته و نتیجه تمام تلاشهایش را به باد فنا می دهد واین سرآغازی برای اعتیاد مجدد می شود.

مطالب مرتبط :

 

 


زمان انتشار : 1391/7/20
تعداد بازدید : 2875
نویسنده : مدیر
دسته : سایر موارد