مطالعه انجام شده روی دوقلوها مکانیسم این بیماری را نشان می دهد. این مقاله به شرح تحولات اخیر در زمینه ژنتیک روانپزشکی، با تمرکز بر MDD می پردازد. با وجود تمام تلاش ها، تاکنون، هیچ تغییر ژنتیکی شناخته نشده است که منجر به افزایش خطر ابتلا به افسردگی شود. تنوع ژنتیکی انتظار می رود که اثری کوچک بر ریسک درگیری داشته باشد. در واقع چندین فاکتور ژنتیکی متعدد هم زمان با عوامل محیطی به برای توسعه MDD لازم است. مطالعات در مقیاس بزرگ در آینده برای تشریح این فنوتیپ پیچیده مورد نیاز است. مقاله: اختلال افسردگی اساسی ( MDD) یک بیماریر شایع روانی با سطح بالایی از مرگ و میر است. تخمین زده می شود که 10 تا 15 درصد از جمعیت در طول عمر افسردگی بالینی را تجربه می کنند. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی 5 درصد از مردان و 9 درصد از زنان دچار اختلال افسردگی در طول زندگی می شوند. فاکتور های ژنتیکی نقش مهمی در توسعه MDD دارد. مطالعات روی دوقلوها نشان می دهد که بیماری 40 درصد تا 50 درصد وراثتی است. مطالعات روی خانوادهای درگیر نشان می دهد بستگان درجه اول دو تا سه برابر در معرض خطر توسعه MDD هستند. با توجه به وراثت پذیری بالای این بیماری، خوش بینی وجود دارد که تکنیک های ژنتیک مولکولی ژن مرتبط را آشکار کند. متاسفانه، شناسایی ژن و شناسایی محل ژن روی کروموزوم، کار فشرده و سختی است. محققان ژنتیک با مشکلی مشابه با دیگر بیماری های پیچیده ( به عنوان مثال، آسم، فشار خون بالا و دیابت) مواجه هستند. موانع عمده در شناسایی و تعیین محل ژن اختلال خلقی به شرح زیر است: 1) هیچ ژن به تنهایی لازم و کافی برای توسعه MDD نیست. 2) ژن های متعدد هر یک نقش کوچکی در خطر ژنتیکی بیماری دارند 3) هتروژنیتی ژنتیکی پیچیده: به این معنی که چندین ژن متعدد ( که محیط هم در تعامل هستند) با هم تداخل دارند و تداخل های مختلف ژن ها منجر به سندرم مشابه در افراد می شود که قابل تشخیص در زمینه های بالینی می باشد. مدارک و شواهد ژنتیکی اختلالات روانی مرهون مطالعات روی دوقلوها می باشد. اولین مطالعات در رابطه به نقش ژنتیک در اختلالات روانی بیش از 70 سال پیش روی دوقلو ها همسان و ناهمسان با اختلالات روانی انجام شد. اگر چه در این مطالعات افسردگی دو قطبی و تک قطبی مورد تمایز قرار داده نشده بود. مطالعات اخیر روی دوقلوهای مبتلا به افسردگی تک قطبی نقش وراثت را 37 درصد تخمین زده است. اگر چه این مطالعات نقش محیط را غیر قابل چشم پوشی دانسته است. به دلیل وجود شواهد اپیدمیولوژِیکی نقش ژنتیک در افسردگی تک قطبی، در ابتدا امید برای پیدا کردن ژن یا ژن های مسئول وجود داشت. در اولین تحقیق جامع برای پیدا کردن ریشه ژنتیکی این بیماری از روش linkage استفاده شد. این روش برای شناسایی ژن یا ژن ها در اختلالات مندلی نادر مثل صرع و یا فیبروز کیستیک با موفقیت به اثبات رسیده است. اصطلاح linkage اشاره دارد به دو جایگاه ژنتیکی مختلف در نزدیکی یکدیگر روی یک کروموزوم که با هم به ارث می رسند. بنابراین گفته می شود که دو جایگاه ژنتیکی با هم لینک هستند. مفهوم کلی linkage این است که قطعات کروموزومی حاوی ژن های در ارتباط با یک بیماری خاص با هم به ارث می رسند. اگر چه در برخی از مطالعات linkage روی افسردگی تک قطبی ارتباط مناطقی از ژنوم با بیماری دیده شده است، ولی تا کنون، ژن مسبب افسردگی شناخته نشده است. بنابراین نتایج اولیه نا امید کننده به نظر می رسد. این امر به دلیل این است که افسردگی یک اختلال پیچیده است و ژن های متعدد با اثرات کوچک به احتمال زیاد درگیر هستند و ژنتیکی حتی مشکل تر می شود وقتی فاکتور محیط هم درگیر باشد. چندین گروه مختلف با استفاده از مطالعات linkage لکوس های روی کروموزوم های مختلف را در ارتباط با بیماری پیدا کرده اند: بازوی بلند کروموزوم 15، منطقه 26.2- 25.3 بازوی بلند کروموزوم 12، منطقه 23 بازوی کوتاه کروموزوم 1، منطقه 36 بازوی بلند کروموزوم 13، منطقه 31.3 – 31.1 همان طور که ذکر شد، این مطالعات داده های مختلفی دارند و همدیگر را تایید نمی کنند. این مطالعات حتی مشکل تر می شود وقتی تنوع ژنتیکی در بیمار با سبک زندگی، عوامل و فاکتور های محیطی مخلوط می شود. با وجود این موانع، علم ژنتیک روانپزشکی به سرعت در حال رشد و پیشرفت است و فن آوری های جدید مثل تعیین توالی کل ژنوم بیماران برای مطالعات در مقیاس بزرگ به زودی قابل دسترس خواهد بود. این مهم است که به یاد داشته باشیم که داده های ژنتیکی فقط اطلاعات بیشتر در مورد بیماران با اختلال روانی فراهم می کند و مجموع عوامل داخلی و خارجی در علت این بیماری پیچیده دخیل هستند. Reference: Lohoff, F. W., Curr Psychiatry Rep. 2010 December ; 12(6): 539–546
زمان انتشار : 1398/2/23
تعداد بازدید : 1128
نویسنده : مدیر
دسته : روانپزشکی